سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ژرفای خیال

شربت ِ ریاضیات :)

    نظر

حالا کم کم همان اراده ی خاصی که در چشم هایم موج می زد ، مرا در استدلال های نامعتبر ِ جبر غرق می کند ...

حالا کم کم برای رسیدن به جواب حد مجموع یک دنباله ساعت ها را تا بی نهایت می دوم .

حالا کم کم هندسه را در آغوش می گیرم و به ریاضیات گسسته که با گرفتاری به آن خواهم رسید ، می اندیشم ...

حالا دیگر طعم شیرین ِ شربت ریاضیات را به طعم ِ قهوه ی تلخ ِ پشیمانی ها ، ترجیح می دهم ..

دامنه تابع سینوسی را سرشار از گلهای خوش عطر ِ اعداد ِ حقیقی می کنم و نخ ِ نازک ِ تابع کسینوسی را تا منتهی بی نهایت می کشم و درون لیوان ِ شربت ِ ریاضیات می اندازم ...

گاهی لازم است تا دنباله ی یک ستاره دنباله دار را دنبال کنم تا کمی شیرینی از چشم های ستاره ، توی لیوان من بچکد ..

گاهی نیز لازم است تا بدون شمردن ، بشمارم و بیاموزم تا بدون ِ وجود مِه ، تخیل کنم و در تخیل زندگی کردن را سرلوحه زیستن خود قرار دهم ..

طعم ِ شیرین ِ شربت مرا هر لحظه به تخیل وا می دارد و یخ هایی که درون ِ آن صدای ِ تابستان را برایم تداعی می کند خنکی ِ عجیبی به من می بخشد و عطش ِ مرا برای رسیدن به مقصدی که تمام علایق مرا

پوشش می دهد ، رفع می کند ...

 

هروقت آن قهوه ی تلخ ِ پشیمانی مرا به تفکر وا می دارد ، کافیست اندکی از آن شربت ِ ریاضیات بنوشم تا پشیمانی ، مغلوب ِ زیستن لابه لای اعشار ِ اعداد بزرگ باشد ...